آیاتى در قرآن کریم داریم که ولایت را منحصر به خداوند میداند، و بدون هیچ گونه استثنائى، در بسته و سربسته ولایت را از آن خدا قرار میدهد. مانند آیات زیر:
در این آیه میبینیم ولایت را ملازم با آفرینش آسمانها و زمین، و واجب الوجود بودن ذات حق میگیرد، که عالم را طعام و رزق میدهد، و خود به هیچ گونه روزى نمیخورد، پس ولایت در انحصار خداوند است.
و از طرفى میبینیم در آیاتى ولایت را به غیر خدا هم نسبت میدهد مانند:
«و اگر شما دو نفر عایشه و حفصه بر علیه پیغمبر قیام نموده و در این غلبه پشتبه پشتیکدیگر دهید، و با هم معین و همداستان شوید، پس خداوند ولى پیغمبرش میباشد، و جبرئیل و صالح المؤمنین (على بن ابیطالب) ولى پیغمبرش میباشند، و فرشتگان نیز علاوه کمک کار و یار و یاور او خواهند بود».
در این آیه مبارکه جبرائیل و امیر المؤمنین علیه السلام را به خداوند ضمیمه نموده و آنها را ولى رسول الله قرار داده است.
در این آیه نیز علاوه بر ولایتخداوند، ولایت رسول خدا و ولایت امیر المؤمنین علیه السلام را که در حال رکوع انگشترى خود را به صدقه و زکات دادند معین میکند. براى حل این مسئله و حل این اختلافى که به صورت ظاهر اختلاف به نظر میرسد، جواب همان است که در موارد عدیده دادهایم، و آن این است که: صفات حضرت بارى براى خداوند بالاصاله است، و براى غیر خداوند بالتبع، خداوند نور است و دیگران پرتو و شعاع، خداوند نور است و غیر خدا سایه.
و علیهذا هیچ تنافى نیست، زیرا ولایت رسول الله و امیر المؤمنین هم به ولایتخداست، و از خداست.
و نظیر این مسئله در قرآن کریم بسیار است، از جمله آن که میگوید:
«ایبتغون عندهم العزة فان العزة لله جمیعا» (آیه 139، از سوره 4: نساء)
«من کان یرید العزة فلله العزة جمیعا» (آیه 10، از سوره 35: فاطر)
«هر کس عزت میخواهد، بداند که تمام مراتب و درجات عزت، اختصاص به خدا دارد.
در عین حال میگوید:
«و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین و لکن المنافقین لا یعلمون». (آیه 8، از سوره 63: منافقون)
«عزت اختصاص به خدا و رسول خدا و مؤمنین دارد، و لیکن منافقین نمیدانند».
عزت خداوند مال خداست و ذاتى اوست، و عزت رسول خدا و مؤمنان، از خداست و نسبتبه آنها عرضى است. همچنین لایتبراى خداوند ذاتى است، و براى غیر او عرضى است. همچون چهره و صورت صاحب صورت که براى خود او ذاتى است، و براى آئینهاى که در آن مینگرد عرضى است.
کسى نمیتواند شکل و صورت را از خودش بگیرد، ولى میتواند در آئینه نظر کند و صورتش در آن منعکس گردد، و میتواند صورت خود را از آئینه بردارد، و در این حال دیگر صورتى در آن دیده نمیشود.
همچنین ببینید:
تقسیم بندی کلی ولایتها
ولاء اثباتی خاص
ولاء اثباتی عام
ولاء محبت
ولاء تصرف
ولاء زعامت
ولاء امامت
آیه ولایت
حدیثی در باب حکمت وجود امام
ثبوت ولایت
وجه مشترک میان شیعه و تصوف
امامت در باطن اعمال
منبع: امام شناسی ؛ آیت الله حسینی طهرانی
نظرات شما عزیزان: